سبک تزئینی که توسط هنرمندان و معماران اسلامی به کار میرفت، منجر به ایجاد ساختمانها و اشیا با عناصر تزئینی شد. خود ساختمانها اغلب هستههای سازهای بودند که با مواد مختلف پوشش داده و پوشانده شده بودند. به عنوان مثال، آجرهای مقرنس ممکن است با چوب یا کاشی پوشانده شده باشند که عمق و پیچیدگی بیشتری به یک هسته پیچیده میافزاید.
در حالی که غربیها اغلب این باور اشتباه را دارند که هنر اسلامی به دو بعد محدود میشود، هنر اسلامی میتواند از طریق تکرار و در هم آمیختن الگوها، دوبعدی را به سه بعدی تبدیل کند. طرحهای در هم آمیخته توهم سطوح مختلف را ایجاد می کنند. علاوه بر این، سطوح بافتی مصالح ساختمانی مانند گچ و آجر، امکانات موجود را برای هنرمندان و معماران چند برابر میکند. در واقع، کنترل استادانه ای که طراحان اسلامی بر الگوهای هندسی نشان میدهند، آنها را قادر میسازد تا الگوهای دو بعدی را به منظور ایجاد جلوههای سه بعدی و نوری دستکاری کنند. برای مثال، پیچیدگی مقرنسها به طراحان اجازه میدهد تا نواحی مثبت و منفی فضا را متعادل کنند و در نتیجه ساختمانهایی را ایجاد کنند که از نظر عملکردی و زیباییشناختی کامل هستند.
در واقع، در جهان اسلام، نقش مهندس معمار ارتباط تنگاتنگی با ریاضیدان داشت. از سوی دیگر، در غرب، نقش معمار از طریق فرآیندی به وجود آمد که طی آن طراحان-سازندگان به آرامی خود را از ردیف سازندگان و صنعتگران متمایز کردند. به عنوان مثال، معمار اسلامی احمد بن محمد الحصیب، الحاسب به معنای «ریاضی دان» نامیده می شد. مسائل پیچیدگی هندسی استان معمار اسلامی بود.
با این حال، این مؤلفههای اساسی تزئینات اسلامی خالی از اهمیت فلسفی و کلامی نیستند. در واقع، مفاهیم فلسفی مسلمانان در اشکال معماری آنها تجسم یافته است. روابط بین این اشکال توسط چیزی که ممکن است به عنوان ریاضیات معنوی از آن یاد کنیم تعیین میشود. معنویت اسلامی با انواع ریاضیات کیفی توسعه یافته توسط فیثاغورث (580-500؟ قبل از میلاد) مرتبط است. برای فیثاغورث، اعداد عناصر نهایی جهان بودند. به عبارت دیگر، اعداد الهی بودند: برای یک فیثاغورثی، درک روابط بین اعداد تنها میتواند به درک ماهیت جهان منجر شود.
پس معنویت اسلامی بین عقل و روح پیوند مستقیم می بیند. این روابط اساساً به استعارههای فضایی رونویسی می شوند. عقلانیت و معنویت به ترتیب راههایی برای درک جهانهای جسمانی و نامرئی هستند که همپوشانی دارند. ساختار ریاضی هنر و معماری اسلامی منعکس کننده نقطه ای است که در آن روشنفکر به معنویت سرازیر می شود. به این ترتیب، تکرار یک کارکرد مفهومی دارد. در نظر گرفته شده است که فضایی برای حل تنشها فراهم شود: با وجود پیچیدگی بسیار مقرنس، شکل آن نیز توسط قوانین ثابتی تعیین میشود که روابط بین اجزای آن را دیکته میکند. به تعریف مقرنس که توسط ریاضیدان تیموری قرن پانزدهم الکشی (1380-1429) ارائه شده است، توجه کنید:
مقرنس سقفی است پلکانی با وجوه و سقفی مسطح. هر وجهی با یک زاویه قائم یا نصف زاویه راست یا مجموع آنها یا ترکیب دیگری از این دو، وجه مجاور را قطع می کند. این دو وجه را میتوان به صورت ایستاده در صفحه ای موازی با افق تصور کرد. در بالای آنها یا یک سطح صاف نه موازی با افق ساخته شده است یا دو سطح صاف یا منحنی که سقف آنها را تشکیل م دهد. هر دو وجه به همراه سقف آنها یک سلول نامیده می شود. سلولهای مجاور که پایههای خود را در یک سطح موازی با افق قرار دادهاند، یک ردیف نامیده میشوند.
https://bakhshiofficial.com/%d8%ae%d8%b1%db%8c%d8%af-%d9%88%db%8c%d9%84%d8%a7/